تصاویر / روایت تصویری از یک حادثه تروریستی در اهواز
صبح
روز 31 شهریور97 به قرار هرساله برای گرفتن کارت شناسایی در محل رژه حاضر و
پس از آن در محل مخصوص عکاسان مستقر شدیم. اولین گروه های رژه رونده که از
روبروی جایگاه عبور کردند ، صدای شلیک گلوله و مارش نظامی با هم درآمیخت ،
هنوز همه چیز عادی به نظر می رسید تا اینکه پس از چند ثانیه، صفوف رژه از
هم پاشید و حقیتی تلخ بر آسفالت خیابان رخ نشان داد شد .اینگونه بود که ما
متوجه حمله تروریستی شدیم.
فریاد
های بخوابید رو زمین» بهتم را شکست و خودم را در میان این فاجعه ی خونین
پیدا کردم. سربازان گلوله ای در اسلحه نداشتند و به نظر می رسید تنها
اسلحه ی خودی ها دوربین است و اینجا بود که فهمیدم حالا نوبت پیکار ماست.
منبع صدای گلوله و تشخیص تروریستها از مردم بسیار دشوار بود. گاهی از پشت پناهگاه عکس می گرفتم و گاهی سینهخیز. از یک سو مراقب گلوله های دشمن بودیم و از سویی حواسمان بود که دوربینمان ضبط نشود. در این میان گوشه چشم هم به تلاش همکارنمان داشتیم و رشادت آنها را ثبت می کردیم.
منبع صدای گلوله و تشخیص تروریستها از مردم بسیار دشوار بود. گاهی از پشت پناهگاه عکس می گرفتم و گاهی سینهخیز. از یک سو مراقب گلوله های دشمن بودیم و از سویی حواسمان بود که دوربینمان ضبط نشود. در این میان گوشه چشم هم به تلاش همکارنمان داشتیم و رشادت آنها را ثبت می کردیم.
در
بحبوحه شلیک ها بعضی از نظامیان مصدومان و کودکان مجروح را درآغوش داشتند و
خود را سپر تیرها کرده بودند. دقایقی گذشت و حالا صدای طبل و مارش و شلیک
به گوش نمی رسید و تنها صدای اژیر آمبولانس ها بود و زخمیها و مادرانی که
در پی یافتن فرزندشان بودند.
با
پایان یافتن تیراندازی ها و انتقال مصدومین و شهدا به دنبال انتشار هرچه
سریعتر عکس ها، از محل حادثه دور شدیم. عصر همان روز قصد عکاسی از مجروحان
حادثه را داشتیم اما هماهنگی ها به نظر بی فایده و ناممکن می رسید. در
نهایت به عنوان هیات همراه یکی از مسئولان، مجروحان را در بیمارستان ها به
تصویر کشیدیم.
گویا
آن روز پایانی نداشت و با خبر شدیم گروهی از مردم در محل حادثه برای شهدا
شمع روشن کرده اند و یادبود گرفته اند. همه زخم خورده بودیم و همدرد
خانواده شهدا و مجروحان. عکس ها نیز گواه ما شدند و این رویداد را جاودانه
کردند.
در روز
تشییع آماده تر بودیم . با دیدن هر تابوت خاطره روز حادثه در ذهنمان مرور
می شد . جمعیت بی شمار بود و در میان سیل مردم مشغول عکاسی بودیم . همه
شهدا اهوازی نبودند. بعضی ها از شهرستان های خوزستان بودند و بعضی از استان
های دیگر.
در
این میان شهید منجری ویژه بود. جانباز 70 درصدی که دست و پایش را در دفاع
مقدس به یادگار گذاشته بود و روز رژه قرار بود ازایشان تقدیر شود که خدا
شهادت را نصیبش کرد و تقدیر ویژه شد. ما هم به رسم وظیفه تا گتوند رفتیم و
مراسم تشییع این سردار شهید را به تصویر کشیدیم
متن : مرتضی پورسامانی
متن : مرتضی پورسامانی
عکس : مهدی پدرام خو




















































































منبع موخذ: http://www.khouznews.ir/
نحوه دریافت رمز پویا (رمز دوم یکبار مصرف) از تمام بانکها
ها ,حادثه ,روز ,های ,رسید ,شدیم ,می رسید ,به نظر ,از یک ,بود و ,در محل ,تصاویر روایت تصویری
درباره این سایت